جامعه شناسی

جامعه شناسی
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مارکس» ثبت شده است

تعریف جامعه‌ شناسی

علت اختلاف - کم و بیش زیاد - در تعاریف ارائه شده از این علم را باید در دیدگاه نظری و پایگاه مکتب جامعه شناسان جستجو کرد . تعریف جامعه شناسی از سه دیدگاه کلی (اروپایی و آمریکایی و سوسیالیستی ):

- دیدگاه اروپایی : جامعه شناسان اروپایی در تعریف از جامعه شناسی بیشتر به ساخت و ترکیب جامعه و قالبهای کلی آن اهمیت می دهند .

- دیدگاه آمریکایی : برای جامعه آمریکایی آنچه که بیشتر از هر چیز اهمیت دارد روابط افراد و کنش های گروهی است ، جامعه شناسی در آمریکا به توصیف امور اجتماعی بطور جزئی می پردازد و بیشتر جنبه تحلیلی و تجربی دارد .

- دیدگاه سوسیالیستی : در کشورهای سوسیالیستی جامعه شناسی بیشتر متاثر از ایدئولوژی مارکسیستی و به هیاًت کلی جامعه نظر دارد و در صدد پیش بینی تحولات آن در آینده است.در حالیکه جامعه شناسی در آمریکا به توصیف امور اجتماعی بطور جزئی می‌پردازد و بیشتر جنبه تحلیلی و تجربی دارد.

 

 

 تعاریف ناظر بر کلیت جامعه و نحوه تحول آن در تاریخ

در این گروه که عده زیادى از جامعه‌شناسان اولیه چون : ابن‌خلدون ، مونتسکیو ، اگوست کنت ، مارکس ، و چارلز رایت میلز قرار دارند ، تعاریف خود را بر حرکت تاریخى جامعه و قوانین کلى حاکم بر آن معطوف داشته و معتقد هستند که جامعه‌شناسى باید در پى کشف قوانین کلى پدیده‌هاى اجتماعى باشد .

ابن خلدون، متفکر بزرگ اسلامی، گرچه مستقیماً از جامعه‌شناسى تعریف نمى‌کند، مع‌هذا مى‌توان تعریف او را از 'علم تاریخ' بر موضوع جامعه‌شناسى منطبق کرد. او مى‌گوید:

'بدان که حقیقت تاریخ این است که، حالت اجتماعى انسانى را به ما بشناساند. یعنى عمران جهان 'تمدن' و آنچه بر طبیعت عارض مى‌شود، یعنى احوال جوامع چون : توحش ، تلطیف روابط انسانى و عصبیت ، روح خانوادگى و قبیله‌ای ، انواع چیرگى بعضى مردم بر مردم دیگر مانند : تشکیل دولت ، امپراتورى و سلسله‌ها و آنچه بشر در پرتو کوشش و کار خویش به‌دست مى‌آورد . پیشه‌ها و معاش و دانش‌ها و هنرها و دیگر عادات و احوالى که در نتیجه طبیعت این اجتماع روى مى‌دهد   .

اگوست کنت "جامعه‌شناسی را این‌طور تعریف مى‌کند :

" جامعه‌شناسى علم قوانین کلى پدیده‌هاى اجتماعى مى‌باشد که خود حاصل عمل تاریخى و واقعیات اجتماعى پیچیده‌اى است که به‌صورت کلى اخذ شده و به‌صورت یک سیستم کلى از قوانین درآمده است " .

تعاریف ناظر بر روابط درونى بین گروهى

طرفداران این گروه برخلاف گروه قبلى بیشتر به واقعیت روابط موجود میان افراد و گروه توجه دارند و به حرکت تاریخى و قوانین کلى حاکم بر آن کمتر توجه مى‌کنند. آنها جامعه‌شناسى را"علم بررسى مناسبات و روابط اجتماعى مى‌‌دانند". به‌عبارت دیگر اینگونه تعاریف قویاً بر 'روانشناسى اجتماعی' تأکید دارد. طرفداران این گروه که بیشتر در آمریکا به‌سر مى‌برند، با گرایش به روانشناسى اجتماعی، جامعه‌شناسى را تعریف مى‌کنند.

ساموئل کنیگ (Samoel Koenig) در تعریف جامعه‌شناسى مى‌گوید: "جامعه‌شناسى عبارت است از مطالعهٔ رفتار و کردار آدمى از یک طرف و چگونگى مناسبات متقابل افراد بشر از طرف دیگر".

آلبیون اسمال (Albion Small) مى‌گوید:"'جامعه‌شناسى کنش‌هاى متقابل اجتماعى را بررسى مى‌کند . یا جامعه‌شناسى یعنى علم روابط اجتماعى هم رفتار در گروه و هم در جامعه".

لئوپلد فن‌وایز (Leopold Vonwies) جامعه‌شناس آلمانی ، جامعه‌شناسى را بررسى روابط متقابل انسان‌ها مى‌داند و قائل به اصالت احساس و اصالت رفتار است .

تعاریف ناظر بر موضوعات خاص جامعه‌شناسى

این گروه نخست ، ویژگى موضوع جامعه‌شناسى را اثبات کرده ، سپس به تعریف خاصى از آن مى‌پردازد . تأکید این دسته بیشتر روى مطالعه جامعه ، نظام اجتماعى و نهادهاى جامعه مى‌باشد و در حقیقت براى امور اجتماعى نوعى اصالت قائل هستند . طرفداران این نظریات کسانى چون : دورکیم ، ماکس وبر ، مارسل موس (Marcel Mauss) ، پارسنز (Talcott Parsons) و سوروکین (P.A. Sorokin) مى‌باشند .

دورکیم (۱۹۱۷-۱۸۵۸) جامعه‌شناسى را "علم نهادهاى اجتماعى و چگونگى تکوین و عمل آنها تعریف مى‌کند. به‌نظر دورکیم'نهادهاى اجتماعى مجموعه اعمال و افکارى هستند که فرد آنها را ساخته و پرداخته در برابر خود مى‌یابد و آنها خود را کم و بیش بر افراد تحمیل مى‌کنند".

او معتقد است : شیوهٔ تفکر ، احساس و عمل جامعه یا گروه غیر از شیوه تفکر ، احساس و عمل افراد تشکیل‌‌دهندهٔ آن در تنهائى است . یا بنا به اصل (Emergence) ، در کل خاصیتى است که در تک‌تک اجزاء نیست .

به‌نظر دورکیم واقعه اجتماعى (پدیده اجتماعی) هرگونه شیوه عملى ثابت شده یا ثابت نشده است که قادر است از خارج فرد را مجبور سازد.

ماکس وبر (۱۹۲۰-۱۸۶۴) مى‌گوید : جامعه‌شناسى علمى است که کوشش مى‌نماید تا به درک ، تفسیر و تفهم عمل اجتماعى انسان نائل شود تا بدین ترتیب به تبیین علّى سیر عمل اجتماع و نتایج آن موفق آید . چنانکه از این تعریف معلوم مى‌شود ، ارکان اصلى جامعه‌شناسى وبر عبارت هستند از :  'عمل اجتماعی ، درک و شناخت حالات درونى افراد و معانى که افراد به رفتار خویش مى‌دهند و سرانجام علّى آن ' .

تالکت پارسنز (جامعه‌شناس آمریکائی) معتقد است 'جامعه‌شناسى بررسى نظام‌هاى اجتماعى مبتنى بر کنش‌هاى متقابل رفتارها و نقش‌هاى اجتماعى مى‌باشد ' . " پارسنز " نظام‌هاى اجتماعى را مجموعه‌اى مرکب از افراد یا گروه‌هائى که نسبت به یکدیگر کنش‌هاى متقابل دارند مى‌داند .

تعاریف پیشین و ده‌ها تعریف دیگرى که از جامعه‌شناسى به‌عمل آمده، و کم و بیش مورد انتقاد جامعه‌شناسان قرار گرفته نشان مى‌دهد که تا چه حد ارائه یک تعریف جامع و مانع در این زمینه دشوار است.

حال اگر بخواهیم تعریف ساده‌اى از جامعه‌شناسى ارائه دهیم باید بگوئیم " جامعه‌شناسى علمى است که به‌طور کلى روابط انسانى یا زندگى اجتماعى انسان‌ها را در جامعه مورد مطالعه قرار مى‌دهد ، یا علم جامعه است " و این جامعه یک واقعیت بسیار پیچیده است " : منظومه‌اى است داراى ابعاد متعدد با سطوح مختلف جنبه‌ها و جلوه‌هاى گوناگون . "

اما وقتى مى‌گوئیم جامعه ، منظور واقعیتى ساکن و ایستا مانند : خانواده و اجتماع نمى‌باشد ، بلکه در عین حال مى‌خواهیم زندگى اجتماعى و تحول وقایع جامعه را مورد بررسى قرار بدهیم . بدین لحاظ تعریف را کامل‌تر مى‌کنیم و مى‌گوئیم :"جامعه‌شناسى یعنى علم مطالعه واقعیات و وقایع جامعه یامطالعه علمی پدیده های اجتماعی"  .

بر اساس تعریف فوق پدیده های اجتماعی بطور کلی شامل تمام امور و پدیده هائی می گردد که دارای ویژگی جمعی بوده و اجزا و عناصر مختلف تشکیل دهنده جامعه انسانی محسوب می گردند این امور را می توان در سه دسته امور زیر تقسیم بندی نمود :

·   مورفولوژی اجتماعی ( ریخت شناسی اجتماعی )

·   امور مربوط به ساخت درونی جامعه (فیزیولوژی اجتماعی)

·   امور مربوط به رفتارهای گروهی و جمعی (شامل هیجانات و جریانات اجتماعی)

یکی از اهداف عمده جامعه شناسی پیش بینی رفتار اجتماعی و نظارت بر آن است . این هدف در جامعه نوین بصورتهای گوناگونی تحقق می یابد . جامعه شناسان با پیش بینی روند رفتارهای گروهی به طرحها و برنامه های رسمی دولت برای آینده کمک می کنند و همچنین جامعه شناسی به تخفیف تعصبها و پیشداوریهایی که مانع انعطاف پذیری بیشتر انسانها در برخورد با موقعیتهای تازه می شوند ، کمک می کنند .

سرانجام باید گفت که بررسی جامعه شناختی شیوه های نگرش واکنش نوینی را در برخورد با سیمای پیوسته متغیر واقعیت اجتماعی ، و واکنش مناسب نسبت به آن برایمان فراهم می آورد .


ارتباط جامعه شناسی با علوم دیگر

  • معمولا علوم را به دو شاخه عمده تقسیم می کنند که یکی را علوم طبیعی و دیگری را علوم اجتماعی می گویند. علوم طبیعی با بررسی پدیده های مادی سر و کار دارند ولی علوم اجتماعی عرصه پهناور رفتار انسانی را بررسی می کنند . جامعه شناسی یک علم اجتماعی است .

  • جامعه شناسی به عنوان یک رشته علمی ، غیر از فلسفه اجتماعی است . فلسفه اجتماعی ، نظام ارزشهایی است که به ما می گوید یک گروه از مردم چگونه باید جامعه خود را سازمان دهند و به چه صورتی رفتار کنند ، در حالیکه جامعه شناسی سعی دارد تا نحوه زندگی کردن و کنش متقابل گروهی را به طور کلی و هر چه عینی تر که علمی هم باشد ، توصیف و تشریح کند.

  • علوم اجتماعی دیگر عبارتند از: روان شناسی (بررسی رفتار فردی)؛روان شناسی اجتماعی(بررسی روابط افراد با گروه)؛علوم سیاسی(بررسی حکومت،فلسفه سیاسی،و تصمیم گیری دولتی)؛اقتصاد(بررسی تولید،توزیع و مصرف کالاها و خدمات در جامعه)؛و انسان شناسی شامل باستان شناسی که به مطالعه بقایای تمدن های از بین رفته می پردازد،زبان شناسی که بررسی زبان است،انسان شناسی جسمانی که کارش بررسی تکامل انسان است و انسان شناسی فرهنگی یا اجتماعی که با بررسی شیوه های زندگی در میان اجتماعات سراسر جهان سرو کار دارد. رشته های جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی و اجتماعی مفاهیم مشترک بسیاری دارند. جغرافیا (که به بررسی نقش مشخصات اقلیمی در فراگرد های گونا گونی چون رشد،انحطاط و جنبش اجتماعات جهان می پردازد)و تاریخ(که رویدادهای گذشته را بر حسب فعالیتهای بشری ثبت و تعیین می کند)،نیز با جامعه شناسی ارتباط دارند.


 

  • معصومه جلیلی