سه نظریه درباره ساخت درونی شهر ها
1-نظریه چند هسته ای
2-نظریه دوایر متحدالمرکز
3-نظریه قطاعی
ساخت دوایر متحدالمرکز ( نظریه ارنست برگس (
این طرح بهعنوان نظریهاى متحدالمرکزى شناخته شده است. الگوى ساخت شهر بر این اصل استوار است که توسعه شهر از ناحیه مرکزى به طرف خارج شهر صورت گرفته و تعدادى مناطق متحدالمرکز را تشکیل مىدهد. این مناطق، با ناحیهٔ مشاغل مرکزى شروع شده و بهوسیلهٔ منطقهٔ در حال تحول احاطه مىشود، که خود در حال تبدیل به ادارات و صنایع سبک بوده و به واحدهاى مسکونى کوچکترى تبدیل مىشوند. این قسمت، ناحیهاى است که مهاجرین شهر به طرف آن جلب مىگردند و به نوبهٔ خود یا مسکن کارگران است یا محل بعضى از ساختمانهاى قدیمى شهر. بالاخره منطقهٔ سفرکنندگان در بیرون منطقه ساخته شدهٔ شهر قرار دارد. قسمت اعظم منطقه سفرکنندگان، احتمالاً بهصورت اراضى باز است. اما دهکدههائى که در داخل آن وجود دارد، اغلب خصوصیات خود را تبدیل به سکونتگاههاى خوابگاهى مىنمایند.
ساخت قطاعى شهر ( نظریه همر هویت )
در توجیه نظریه ساخت قطاعى شهر باید گفت که: چنین توسعهاى را نمىتوان مغایر با نظریهٔ دوایر متحدالمرکز دانست. بلکه، تغییر و تعدیلى در جهات مختلف این نظریه است. برخلاف نظریه دوایر متحدالمرکز در نظریهٔ ساخت قطاعى شهر، شهرها نمىتوانند براى همیشه حالت دایرهاى شکل بودن مناطق داخلى خود را حفظ کنند. بلکه، حالت قطاعى بیش از دایرهاى زمینهٔ مساعدى را جهت توسعهٔ بهدست مىآورد. در این نظریهٔ عامل اجارهٔ خانه مىتواند بهعنوان راهنما، مطالعهٔ شهر را عملى سازد. ساخت مهمترین اصول تشکیلدهندهٔ نظریه قطاعى شهرها را مىتوان به شرح زیر مورد مطالعه قرار داد:
نخست آنکه منطقهٔ واحدهاى مسکونى گرانقیمت از کانون اصلى خود در طول خطوط شبکه رفت و آمد شروع به توسعه مىکند؛ و چنین واحدهائى به طرف زمینهاى دور از خطر سیلاب و عوامل آلودهکنندهٔ محیط زیست، قرار گرفته است.
واحدهاى مسکونى با اجاره بهاء بیشتر، به سوى فضاهاى باز و دور از محدودیتهاى نامساعد طبیعى قرار دارد و جابجائى ساختمانهاى ادارى و تجاری، توسعهٔ واحدهاى مسکونى گرانقیمت را در جهت عمومى عملى مىسازند.
آپارتمانهاى لوکس اجارهای، در مجاورت بخشهاى تجارى و منطقهٔ مسکونى قدیمى شهر بهوجود مىآیند، و این در حالى است که واحدهاى خودیار گرانقیمت شهر، بهطور اتفاقى و بىهدف و نامنظم جابهجا نمىشوند. بلکه، چنین مناطقى یک یا چند قطع زمین معین را جهت توسعه انتخاب مىکنند. مناطق صنعتى شهر نیز، در طول خطوط آهن و راهها و در دسترس منابع آب بهوجود مىآیند و بهصورت زنجیرهاى توسعه پیدا مىکنند. از طرف دیگر، تمایل به توسعهٔ مثلثى شکل در مناطق داخلى شهرها، بیش از حالت دایرهاى مىباشد.
در ساخت قطاعى شهر، راههاى شعاعى از مرکز شهر به اطراف کشیده مىشود و عامل دسترسى به این راهها و یا دورى از آنها، قیمت زمینهاى شهرى را در مناطق مختلف شهر تعیین مىکند.
۱. مرکز تجارى شهر ، ۲. عمده فروشى و صنایع سبک ، ۳. منطقه مسکونى با درآمد کم
۴. منطقه مسکونى با درآمد متوسط ، ۵. منطقه مسکونى با درآمد بالا
ساخت طبیعى شهرها
این نظریه، بر مبناى ویژگىهاى جغرافیائى شهر استوار است. بدین صورت که مشخصات طبیعى شهر و خصیصههاى فرهنگى مردم، ساخت حوزهٔ طبیعى شهر را معلوم مىنماید. این نوع شهرها معمولاً تابع کامل فرم و خصوصیات آب و هوائى و مسائل و عوامل اجتماعى بوده و در حقیقت، طبیعت و انسانها در فرمگیرى شهر دخالت مستقیم داشتهاند.
ساخت چند هستهاى )نظریهٔ ادوارد اولمن و چانسى هاریس )
اساس این تئورى بر این اصل قرار دارد که شهرهاى کوچک تنها داراى یک مرکز و یا هسته واحد مىباشند. اما شهرهاى بزرگ امروزی، همگى داراى هستههاى متعددى هستند که در داخل شهرها، ارتباط مسیرهاى حمل و نقل، تشکیل این هستهها را امکانپذیر مىسازد.
در شهرها، مسیرهاى حمل و نقل از یک سرى ایستگاههاى خطی، در طول مسیر خود برخوردار هستند. در مجاورت این ایستگاهها و از جمله ایستگاه راهآهن، تراکم محدودى از فعالیتهاى تجارى ظاهر مىشود. فرودگاهها، جهت تمرکز پارهاى از فعالیتهاى تجاری، زمینهٔ مساعدى مىیابند.
در داخل شهرها نیز، فعالیتهاى اقتصادى در تقاطع وسایل نقلیه و مسیرهاى اصلى شهر که قابل دسترسى اکثریت مردم شهر است، توسعه مىیابند. مناطق صنعتی، امکانات تفریحی، مدارس، دانشگاهها و حتى قبرستانها، جمعیت را بهسوى خود جلب مىکنند که ایجاد تأسیساتى را در مجاورت خود لازم دارند. به دنبال آنها، یک نوع مرکزیت و یا هستهٔ جدید شهرى تکوین مىیابد. با تکمیل عملکردهاى وسایل نقلیه و شبکه راهها، توسعهٔ قسمتهائى از شهر، ساخت چند هستهاى به خود مىگیرد و بر این روال به فعالیت مىپردازد. لذا استفاده از اراضى شهر غالباً در اطراف چند هسته مستقل شهرى ظاهر مىشود، نه در کنارههاى یک هسته یا یک مرکز معین. عنوان هسته در این نظریهٔ به همهٔ فعالیتهائى اطلاق مىشود که در اطراف خود به توسعهٔ شهر امکان مىبخشد؛ که از آن جملهاند: مناطق مسکونی، تجاری، صنعتى دانشگاهی، مذهبى و زیارتگاهی، عمدهفروشى و مانند آنها.
بخش مرکزى شهرها، هستهاى از مناطق عمدهفروشى و خردهفروشی، بانکها و دفاتر تجارى را در خود دارند. تأسیسات عمدهفروشی، بیشتر به تشکیل هستههائى در طول راهآهنها و راههاى اصلى تلاش دارند. صنایع سنگین شهر، در منطقههاى حاشیهاى شهر، هسته جدیدى را بهوجود مىآورند.
همهٔ این عوامل که بر شمرده شد، در اطراف خود به توسعهٔ شهر امکان مىدهند و هستههاى جدیدى را مىسازند. فعالیتهاى دیگر اقتصادی، اجتماعى شهر نیز، به دور چنین هستههائى حلقه مىزنند.
ساخت عمومى شهرها
براساس نظریهٔ رابرت دیکنسن ، محدودههاى ساخت شهر به قرار زیر است:
- منطقهٔ مرکزى:
شامل مرکز و بخش قدیمى شهر، که مجموعهاى از مراکز عمدهفروشی، خردهفروشی، تجارى و ادارى و بخشى از واحدهاى مسکونى است.
- منطقهٔ میانى:
که شامل یک منطقه مسکونى متراکم مىشود و صنایع سبک کوچک را نیز، در خود جاى داده است.
- منطقهٔ بیرونى:
که اصولاً بهعنوان یک منطقه مسکونى به شمار مىآید. این منطقه، منطقهاى باز با فضاهاى پر وسعت و پارکهاى عمومى است. در این منطقه، خصیصههاى شهرى در محل تقاطع وسایل ارتباطی، یک هستهٔ قدیمی، یک بازار محلی، یک روستا یا هستهٔ کهن صنعتی، شکل یافته و همه جا گیر مىشود.
- حاشیهٔ شهر یا مرزهاى ده شهر:
که یک منطقهٔ بیرونى حومهٔ شهرى است و آن سوى مرزهاى ادارى شهر واقع شده است و یک حوزهٔ پروسعت روستائى به شمار مىرود. با توسعهٔ شهر، مناطق مسکونى بهسوى منطقهٔ بیرونى پیش رفته و صنایع جدید در مسیر راههاى ارتباطى مهم و در اطراف شهرکها و روستاها ایجاد مىشوند.
نظریهٔ ساخت دایرهاى شکل شهر، نمودار حالات یک شهر ساکن و ثابت نمىباشد. بلکه، در اغلب موارد به علت رشد و توسعهٔ شهر، متحرک و غیرثابت است. توسعه شهر مىتواند به دو صورت عملى شود: یا در اطراف خود توسعه پیدا کند؛ و یا بهوسیلهٔ عمل تمرکز در داخل آن رشد پیدا نماید.
به موازات افزایش جمعیت، سازمانها و تأسیسات بخش مرکزى شهرها، مراحل مختلف اکولوژى شهرى (جدائى گزینی، هجوم و جایگزینی، توالى و تسلسل و...) ظاهر مىشود؛ و در اثر ایجاد موج توسعه، شهر به نواحى اطراف و بیرونى خود توسعه مىیابد. حرکت جمعیت، تأسیسات، صنایع و سازمانهاى شهرى به اطراف شهرها، به یک شکل عمل نمىنمایند، و از جهات مختلف شهر بهسوى ناحیهٔ مرکزى شهر، به یک مقیاس صورت نمىگیرند. در مقابل توسعهٔ شهر، وجود موانع طبیعى مانند شیبهاى تند، تپهها و کوهها، عاملى بازدارنده است؛ و لذا شهر یا بدان جهات توسعه پیدا نمىکند و یا در صورت توسعه، مشکلات و افزایش هزینههائى را به دنبال دارد.
مسیرهاى حمل و نقل، شاهراهها، خیابانها و خطوط آهن، همه تحت تأثیر وجود عوامل نامنظم و نامساعد شهرها و اطراف آن واقع مىشوند. چنین شبکههاى ارتباطى سعى دارند که در شکل شعاعى بهوجود آیند. ولى عملاً تعداد معدودى از آنها به حداکثر ظرفیت و کارآئى خود دست مىیابند. لذا، امکانات دستیابى به مسیرهاى حمل و نقل، میزان تراکم را در سطوح شهرى افزایش مىدهد و زمینهاى شهرى با امکانات وسیع حمل و نقل نسبت به سایر زمینها، داراى ارزش بیشترى مىشوند.
در جریان دگرگونىهائى که در نتیجهٔ عملکرد امکانات حمل و نقل و شبکه راهها در سطوح شهرى مشاهده مىگردد، شکل دایرهاى مناطق متحدالمرکز تعدیل یافته و به شکل شعاعى و یا ستارهاى تبدیل مىشود و به توسعه شهر، ساخت ستارهاى مىبخشد.
ساخت خطى یا کریدورى
این نوع شهرها، معمولاً در مسیر راههاى آبى یا رودخانهها و یا در مسیر شبکههاى اصلى ارتباطى و راهها و جادههاى اصلى و راهآهن شکل گرفته و توسعه مىیابند. براساس این نظریه، در گذشته شهرها در اغلب اوقات حوزههاى شهرى توسعه خود را از شکل ستارهاى شروع نموده و به شکل دایرهاى نزدیک مىشدند. ولی، توسعهٔ شبکهراهها و مسیرهاى اصلى ارتباطی، تمایل توسعه شهر را در مسیر چنین شبکههائى بهصورت خطى یا کریدورى قرار مىدهد. در محل تقاطع مسیرهاى اصلى است که تراکم شهرى افزایش یافته و انبوهى به اوج خود مىرسد. این طرح، یکى از عوامل اصلى توسعهٔ شهرى را در سالهاى اخیر بهوجود آورده و اسکلتبندى و قالبهاى آن را شاهراههاى جدید و خطوط آهن، توأم و با هم شکل دادهاند.
- ۰ نظر
- ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۴۰