جامعه شناسی

جامعه شناسی
طبقه بندی موضوعی

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻋﻠﻢ 

 ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ دﯾﮕﺮﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ودرﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﺑﺴﯿﺎری از رﺷﺘﻪ ها ی ﻋﻠﻮم ﻃﺒﯿﻌﯽ ، دﻗﺖ ﻋﻠﻤﯽ  ﮐﻤﺘﺮی دارد .اﯾﻦ اﻣﺮ دو دﻟﯿﻞ اﺳﺎﺳﯽ دارد:ﻧﺨﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ داﻧﺴﺖ ﮐﻪ روش ﻫﺎی  ﻋﻠﻤﯽ درﻣﻄﺎﻟﻌﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ،ﺑﻪ ﺗﺎزﮔﯽ ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ،دوم آﻧﮑﻪ وﻗﺘﯽ ﺑﺎﻣﻮﺿﻮﻋﺎت اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺳﺮوﮐﺎر دارﯾﻢ ،ﺑﺎ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻓﺮاواﻧﯽ روﺑﺮو ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ درﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﯾﺎ زﻣﯿﻦ ﺷﻨﺎﺳﯽ وﺟﻮد دارد،اﻓﺮاد رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺧﻮد راﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ واﯾﻦ اﻣﺮ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ رواﺑﻂ آﻧﻬﺎرا ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ وﻧﯿﺰ ﺑﺎداﻧﺶ ﭘﮋوﻫﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﻨﺪ اﯾﻦ رﻓﺘﺎرﻫﺎ را ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﻨﺪ دﭼﺎرﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﺮای ﯾﺎﻓﺘﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮﺳﺶ ﻫﺎی ﻣﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﺮاﯾﺶ ﻣﻄﺮح اﺳﺖ ،سعی بر آن دارد ﮐﻪ از روش ﻫﺎی ﻋﻠﻤﯽ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﺪ.ﺷﺮاﯾﻂ زﯾﺮ درﺑﮑﺎرﮔﯿﺮی اﯾﻦ  روش ﻫﺎی ﭘﮋوﻫﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ اﺣﺮاز ﺷﻮد

§         ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﺑﺮرﺳﯽ وآزﻣﻮن  :ﭘﮋوﻫﺶ ﻋﻠﻤﯽ ﻣﺴﺘﻠﺰم ﻣﺸﺎﻫﺪات ﻣﻠﻤﻮس وواﻗﻌﯽ اﺳﺖ ، ﺑﻪ ﻃﻮری ﮐﻪ ﺻﺤﺖ وﺳﻘﻢ آن ﻗﺎﺑﻞ وارﺳﯽ وآزﻣﻮن  ﺷﺪﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ. 

§         ﻃﺮد ﻣﻄﻠﻖ ﮔﺮاﯾﯽ :ﻋﻠﻢ ﻫﯿﭻ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﻘﯽ را ﻧﻤﯽ ﭘﺬﯾﺮد وداﻧﺸﻤﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻮاره آﻣﺎده ﺑﺮرﺳﯽ واﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎی ﺗﺎزه ﺑﺎﺷﺪ  .ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺎﻟﺖ آزﻣﺎﯾﺸﯽ ﺧﻮد را ﺣﻔﻆ ﮐﻨﺪ ، ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﻧﻈﺮ راﺑﭙﺬﯾﺮد. 

§         ﺑﯿﻄﺮﻓﯽ اﺧﻼﻗﯽ :داﻧﺶ ، ﭘﺎﺳﺦ دﻫﻨﺪه ﭘﺮﺳﺶ ﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ واﻗﻌﯿﺖ اﺳﺖ ، اﻣﺎﻫﯿﭽﮕﺎه ﻣﺪﻋﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺛﺎﺑﺖ  ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ارزش ﺑﻬﺘﺮ از ارزش دﯾﮕﺮ اﺳﺖ . 

§         ﻋﯿﻨﯿﺖ :ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎس ﺑﺎﯾﺪ دﯾﺪ ﻣﺴﺘﻘﻞ وﻏﯿﺮ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺧﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.

§          اﺳﺘﻔﺎده از روش ﻫﺎی اﺳﺘﺎﻧﺪارد وﻣﺤﮑﻢ ﺷﺪه :ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎس ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﺻﯿﻔﺎت دﻗﯿﻖ وﺻﺤﯿﺤﯽ از داده ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ اراﺋﻪ دﻫﺪ، ﻻزم اﺳﺖ او ﻃﺮح دﻗﯿﻖ وﻣﻨﻈﻤﯽ ﺑﺮای ﺟﻤﻊ آوری اﻃﻼﻋﺎت داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪودرﺧﺼﻮص آن ،ﻫﻤﻪ ﺷﯿﻮه ﻫﺎ وﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎرا ﺑﺎدﻗﺖ ﺛﺒﺖ وﻣﺸﺨﺺ ﮐﻨﺪ. 

§         ﺣﺮﻓﻪ ای ﺑﻮدن درﺗﺤﻘﯿﻖ:ﺿﺮوری اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪات ﻋﻠﻤﯽ را ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮐﻨﻨﺪﮔﺎن ﺑﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ وآﻣﻮزش دﯾﺪه اﻧﺠﺎم دﻫﻨﺪ. 

§         ﮐﻨﺘﺮل ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎ :ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻣﯿﺴﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎی ﻋﻤﺪه ،ﺟﺰﯾﮏ ﻣﺘﻐﯿﺮ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺑﺮرﺳﯽ اﺳﺖ ،ﮐﻨﺘﺮل ﺷﻮد.


ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ از ﻟﺤﺎظ ﻣﻮﺿﻮع

 اﻣﺮوزه زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎی ﻣﻄﺎلعه ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ روزﺑﻪ روز روﺑﻪ ﻓﺰوﻧﯽ اﺳﺖ .ﻣﺎﻧﻨﺪ داﻧﺶ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺿﻮﻋﺶ ﺑﺘﺪرﯾﺞ ﮔﺴﺘﺮش ﯾﺎﻓﺘﻪ وﺗﺨﺼﺺ ﻫﺎی زﯾﺎدی ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪه اﺳﺖ .دراﯾﻦ ﻋﻠﻢ ﻧﯿﺰ ﻫﺮﮐﺪام ازﻣﺘﺨﺼﺼﺎن ،درزﻣﯿﻨﻪ ﻣﺤﺪود وﻣﻌﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﯽ ﭘﺮدازﻧﺪ. ﺑﺮﺧﯽ از ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎی ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از:ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺷﻬﺮی ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ روﺳﺘﺎﯾﯽ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺧﺎﻧﻮاده ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺻﻨﻌﺘﯽ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﮐﺎر، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ وﺳﺎﯾﻞ ارﺗﺒﺎط ﺟﻤﻌﯽ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ادﺑﯿﺎت ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺟﻨﮓ ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺣﻘﻮﻗﯽ ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺟﻮاﻧﺎن ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ دﯾﻨﯽ ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻓﻘﺮو... 

  • معصومه جلیلی

جامعه‌شناسی اسلامی

 یکی از پارادایم‌های موجود در جامعه شناسی است که با رویکرد اسلامی به بررسی جامعه و مسائل مربوط به آن می پردازد.

به طور کلی انواع تلقی از جامعه‌شناسی اسلامی را در ۴ دسته می توان تقسیم بندی کرد:

۱- این رویکرد همان جامعه شناسی متداول است با این تفاوت که به «موضوعات اسلامی» می پردازد. مانند مقاله علیرضا شجاعی‌زند به نام «مدلی برای سنجش دینداری در ایران و نیز کار دکتر فرامرز رفیع پور در «جامعه‌شناسی هیئت در محله‌ها در نظام سنتی ما.

۲- نوعی جامعه‌شناسی که برای تأیید» نظریه‌های جامعه شناسی از آیات قرآن و احادیث استفاده می‌شود مانند کار فرامرز رفیع‌پور در کتاب «آناتومی جامعه» که در آن برای جامعه‌شناسی از تعبیر «سنه الله» استفاده شده است.

۳- جامعه شناسی نه علم، بلکه نوعی گفتمان است؛ یعنی طریق خاصی از گفت‌وگو در جهان اجتماعی که قواعد خاصی نیز برای تولید کلام در مورد جهان، اجتماع، سیاست، زن و مرد و... دارد. بر این اساس در جامعه‌شناسی اسلامی قواعد تولید کلام و بیان طوری عوض می‌شود که ملاحظات دین اسلام را داشته باشد. دکتر حسین کچویان از این رویکرد جانبداری می کند.

۴- از آنجا که برای تحقق یک نظریه در فرهنگ، تاریخ و محیط اجتماعی باید مبانی معرفتی آن در میان فرهنگ و جامعه علمی، آمده باشد، با تدوین فلسفه علوم اجتماعی برخاسته از سنت فلسفه اسلامی، جامعه‌شناسی اسلامی ممکن می شود. حمید پارسانیا معتقد به چنین تعریفی است.

سوال مهمی که در این میان مطرح می شود، این است که، چه میزان امکان ترکیب جامعه‌شناسی با اسلام وجود دارد؟ و آیا این دو، پارادایمهایی و یا گفتمانهایی متفاوت و حتی متضاد نیستند؟ و آیا چیزی به نام جامعه‌شناسی اسلامی معنا و مفهوم دارد؟ یا فقط در حد یک لفظ است و امکان وجود ندارد؟ در پاسخ می توان گفت اگر منظور از جامعه شناسی، علم برآمده از نگاه تجربی و پوزیتیویستی است، قاعدتا با اسلام سازگار نیست چرا که از نظر اسلامی، منابع شناخت محدود به حس نیست و عقل و شهود وحیانی را نیز شامل می شود. اما اگر جامعه شناسی را یک معرفت بدانیم که می تواند از ابزارهای غیرحسی نیز بهره ببرد، جامعه شناسی اسلامی قابل تصور و ترسیم است، همان گونه که رویکرد جامعه شناسی انتقادی با نفی انحصارگرایی تجربی در جامعه شناسی پدید آمد.

  • معصومه جلیلی

تاریخچه جامعه شناسی

اابو زید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون تاریخ‌نگار ، جامعه‌شناس ، مردم‌شناس و سیاست‌مدار مسلمان است . وی را از پیشگامان تاریخ‌نگاری به شیوهٔ علمی و از پیشگامان علم جامعه‌شناسی می‌دانند که حدود ۴۰۰ سال پیش از اگوست کنت - مؤسس علمی به نام جامعه‌شناسی (به فرانسوی la sociologieدر فرانسه  - می‌زیست . ابن‌خلدون این علم جدید را عمران نام نهاد .

وی در ۴۲ سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمهٔ آن بیش از خود کتاب شناخته شده‌است . این کتاب ، به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش ، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است. کتاب او با نام (مقدمه ابن خلدون) در ایران شهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شده‌است .

او به عنوان بزرگترین اندیشمند شرق شناخته می‌شود . در کتاب مقدمه وی از تکرار تاریخ در یک چرخه شش نسلی سخن گفته . این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز می‌شود . در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند می‌شود که مردم آن به هنر و موسیقی روی می‌آورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بی نیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست می‌دهند تا این‌که قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح می‌کند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار می‌شود . او برای مثال می‌گوید که پارس‌ها از عرب‌ها شکست خوردند عرب‌ها از ترکان غزنوی و سلجوقی و ترکان نیز از مغول‌ها شکست خوردند . اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشه یونانی و با نگاه ژرف و تجربه طولانی خویش به عنوان سیاست‌مداری کارکشته تئوری‌های نوین جامعه‌شناسی خود را توسعه دهد .

از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد می‌شود . او در همین کتاب برای نخستین بار شیوه‌هایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده است .

قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی

علم جامعه‌شناسی در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی به وجود آمد اگر چه از سنت عقل‌گرایی موجود که در ابتدا توسط فلاسفه یونان باستان بنا شده بود بهره جسته‌ است . واژهٔ فرانسوی Sociologie نخستین بار در ۱۸۳۷ توسط اگوست کنت فیلسوف فرانسوی ابداع شد ، هر چند او را مؤسس رشتهٔ علمی جامعه‌شناسی به‌حساب نمی‌آورند. کنت با الهام گرفتن از علم فیزیک و ملاحظه موفقیت آن ، هدفش را یافتن قوانین همواره صادق حاکم بر جوامع انسانی توسط یک روشی علمی تعریف کرد . کنت در ابتدا علم‌اش را فیزیک اجتماعی نامید ، اما بعدها نام آن‌را به جامعه‌شناسی تغییر داد . او می‌خواست چیزی مشابه آنچه در فیزیک انجام شده بود را در جوامع انسانی پیاده‌سازی کند. افراد دیگری نیز در قرن ۱۹ میلادی (همانند کارل مارکس)بودند که خود را جامعه‌شناس نمی‌خواندند ولی امروزه به عنوان پایه‌گذاران این رشته شناخته می‌شوند. جدا از این افراد ، در قرن ۱۹ میلادی روش‌های مطالعات آماری نیز تدوین شد که بعدها در تدوین رشته جامعه‌شناسی مورد استفاده قرار گرفت .

هربرت اسپنسر انگلیسی در سال 1876 نظریه تکامل اجتماعی را تحول بخشید که پس از پذیرش و رد اولیه ، اکنون بصورت تعدیل شده دوباره پذیرفته شده است . اسپنسر نظریه تکاملی داروین را در مورد جوامع بشری به کار بسته بود . او معتقد بود که جوامع انسانی ، از طریق یک تکامل تدریجی ، از ابتدایی به صنعتی تکامل می یابند . او در نوشته هایش یادآور شده بود که این جریان یک فراگرد تکاملی طبیعی است که انسانها نباید در آن دخالت کنند .

لستر وارد آمریکایی کتاب جامعه شناسی پویا را در سال 1883 منتشر کرد . او در این کتاب از پیشرفت اجتماعی از طریق کنش اجتماعی با هدایت جامعه شناسان ، هواداری کرد

شناخته شدن به عنوان یک رشته دانشگاهی و توسعه

جامعه‌شناسی برای اولین بار در سال‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی به عنوان یک رشته دانشگاهی شناخته شده و در دانشگاه‌ها شروع به تدریس شدن کرد . اولین مکتب جامعه‌شناسی مکتب دورکیم بود . این مکتب که توسط جامعه‌شناس فرانسوی امیل دورکیم تأسیس شد تأکید زیادی بر وجود واقعیت‌هایی در سطح اجتماع داشت که مستقل از ویژگی‌های روانی مختلف تک تک افراد هستند . جهت تلاش برای یافتن این حقیقت‌ها و ارتباط آنها با هم ، این گروه از جامعه‌شناسان شروع به بررسی جوامع انسانی بدوی کردند . در فرانسه و در کشورهای انگلیسی زبان تلاش بر این بود که مدل‌های از ساختارهای اجتماعی به تقلید از آنچه در رشته فیزیک انجام می‌شود ارائه کنند .

اقتصاددان و مورخ ماکس وبر در تثبیت جامعه‌شناسی به عنوان یک رشته دانشگاهی در آلمان در اوایل قرن بیستم نقش عمده‌ای بازی کرد . جامعه‌شناسان آلمانی بر خلاف جامعه‌شناسان فرانسوی و انگلیسی زبان بجای تقلید از روش مدل سازی رایج در علوم فیزیکی بیشتر متاثر از تحلیل‌های تاریخی و دیدگاه‌های مارکسیستی قرار داشتند . در بریتانیا رشته جامعه‌شناسی تا حدود سال‌ ۱۹۶۰ میلادی تنها مؤسسه آموزشیThe London School of Economics)) تدریس می‌شد ، و علاقه‌ها بیشتر به یافتن تغییرات تکاملی جامعه بریتانیا و حل مسائل مربوط به اداره حکومت محدود می‌شد .

درس جامعه شناسی در دهه 1890 در بسیاری از دانشگاهها ارائه شد . در 1895، مجله آمریکایی جامعه شناسی انتشارش را آغاز کرد و در 1905 انجمن جامعه شناسی آمریکا بنیان گذاشته شد.

در ایران

جامعه‌شناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد . صدیقی که مدرک دکترای خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس اخذ کرده بود ، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعه‌شناسی و تاریخ فلسفه پرداخت . تلاش‌های اصلی صدیقی «اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیده‌های اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب برای توسعه علوم اجتماعی» بود

  • معصومه جلیلی

تعریف جامعه‌ شناسی

علت اختلاف - کم و بیش زیاد - در تعاریف ارائه شده از این علم را باید در دیدگاه نظری و پایگاه مکتب جامعه شناسان جستجو کرد . تعریف جامعه شناسی از سه دیدگاه کلی (اروپایی و آمریکایی و سوسیالیستی ):

- دیدگاه اروپایی : جامعه شناسان اروپایی در تعریف از جامعه شناسی بیشتر به ساخت و ترکیب جامعه و قالبهای کلی آن اهمیت می دهند .

- دیدگاه آمریکایی : برای جامعه آمریکایی آنچه که بیشتر از هر چیز اهمیت دارد روابط افراد و کنش های گروهی است ، جامعه شناسی در آمریکا به توصیف امور اجتماعی بطور جزئی می پردازد و بیشتر جنبه تحلیلی و تجربی دارد .

- دیدگاه سوسیالیستی : در کشورهای سوسیالیستی جامعه شناسی بیشتر متاثر از ایدئولوژی مارکسیستی و به هیاًت کلی جامعه نظر دارد و در صدد پیش بینی تحولات آن در آینده است.در حالیکه جامعه شناسی در آمریکا به توصیف امور اجتماعی بطور جزئی می‌پردازد و بیشتر جنبه تحلیلی و تجربی دارد.

 

 

 تعاریف ناظر بر کلیت جامعه و نحوه تحول آن در تاریخ

در این گروه که عده زیادى از جامعه‌شناسان اولیه چون : ابن‌خلدون ، مونتسکیو ، اگوست کنت ، مارکس ، و چارلز رایت میلز قرار دارند ، تعاریف خود را بر حرکت تاریخى جامعه و قوانین کلى حاکم بر آن معطوف داشته و معتقد هستند که جامعه‌شناسى باید در پى کشف قوانین کلى پدیده‌هاى اجتماعى باشد .

ابن خلدون، متفکر بزرگ اسلامی، گرچه مستقیماً از جامعه‌شناسى تعریف نمى‌کند، مع‌هذا مى‌توان تعریف او را از 'علم تاریخ' بر موضوع جامعه‌شناسى منطبق کرد. او مى‌گوید:

'بدان که حقیقت تاریخ این است که، حالت اجتماعى انسانى را به ما بشناساند. یعنى عمران جهان 'تمدن' و آنچه بر طبیعت عارض مى‌شود، یعنى احوال جوامع چون : توحش ، تلطیف روابط انسانى و عصبیت ، روح خانوادگى و قبیله‌ای ، انواع چیرگى بعضى مردم بر مردم دیگر مانند : تشکیل دولت ، امپراتورى و سلسله‌ها و آنچه بشر در پرتو کوشش و کار خویش به‌دست مى‌آورد . پیشه‌ها و معاش و دانش‌ها و هنرها و دیگر عادات و احوالى که در نتیجه طبیعت این اجتماع روى مى‌دهد   .

اگوست کنت "جامعه‌شناسی را این‌طور تعریف مى‌کند :

" جامعه‌شناسى علم قوانین کلى پدیده‌هاى اجتماعى مى‌باشد که خود حاصل عمل تاریخى و واقعیات اجتماعى پیچیده‌اى است که به‌صورت کلى اخذ شده و به‌صورت یک سیستم کلى از قوانین درآمده است " .

تعاریف ناظر بر روابط درونى بین گروهى

طرفداران این گروه برخلاف گروه قبلى بیشتر به واقعیت روابط موجود میان افراد و گروه توجه دارند و به حرکت تاریخى و قوانین کلى حاکم بر آن کمتر توجه مى‌کنند. آنها جامعه‌شناسى را"علم بررسى مناسبات و روابط اجتماعى مى‌‌دانند". به‌عبارت دیگر اینگونه تعاریف قویاً بر 'روانشناسى اجتماعی' تأکید دارد. طرفداران این گروه که بیشتر در آمریکا به‌سر مى‌برند، با گرایش به روانشناسى اجتماعی، جامعه‌شناسى را تعریف مى‌کنند.

ساموئل کنیگ (Samoel Koenig) در تعریف جامعه‌شناسى مى‌گوید: "جامعه‌شناسى عبارت است از مطالعهٔ رفتار و کردار آدمى از یک طرف و چگونگى مناسبات متقابل افراد بشر از طرف دیگر".

آلبیون اسمال (Albion Small) مى‌گوید:"'جامعه‌شناسى کنش‌هاى متقابل اجتماعى را بررسى مى‌کند . یا جامعه‌شناسى یعنى علم روابط اجتماعى هم رفتار در گروه و هم در جامعه".

لئوپلد فن‌وایز (Leopold Vonwies) جامعه‌شناس آلمانی ، جامعه‌شناسى را بررسى روابط متقابل انسان‌ها مى‌داند و قائل به اصالت احساس و اصالت رفتار است .

تعاریف ناظر بر موضوعات خاص جامعه‌شناسى

این گروه نخست ، ویژگى موضوع جامعه‌شناسى را اثبات کرده ، سپس به تعریف خاصى از آن مى‌پردازد . تأکید این دسته بیشتر روى مطالعه جامعه ، نظام اجتماعى و نهادهاى جامعه مى‌باشد و در حقیقت براى امور اجتماعى نوعى اصالت قائل هستند . طرفداران این نظریات کسانى چون : دورکیم ، ماکس وبر ، مارسل موس (Marcel Mauss) ، پارسنز (Talcott Parsons) و سوروکین (P.A. Sorokin) مى‌باشند .

دورکیم (۱۹۱۷-۱۸۵۸) جامعه‌شناسى را "علم نهادهاى اجتماعى و چگونگى تکوین و عمل آنها تعریف مى‌کند. به‌نظر دورکیم'نهادهاى اجتماعى مجموعه اعمال و افکارى هستند که فرد آنها را ساخته و پرداخته در برابر خود مى‌یابد و آنها خود را کم و بیش بر افراد تحمیل مى‌کنند".

او معتقد است : شیوهٔ تفکر ، احساس و عمل جامعه یا گروه غیر از شیوه تفکر ، احساس و عمل افراد تشکیل‌‌دهندهٔ آن در تنهائى است . یا بنا به اصل (Emergence) ، در کل خاصیتى است که در تک‌تک اجزاء نیست .

به‌نظر دورکیم واقعه اجتماعى (پدیده اجتماعی) هرگونه شیوه عملى ثابت شده یا ثابت نشده است که قادر است از خارج فرد را مجبور سازد.

ماکس وبر (۱۹۲۰-۱۸۶۴) مى‌گوید : جامعه‌شناسى علمى است که کوشش مى‌نماید تا به درک ، تفسیر و تفهم عمل اجتماعى انسان نائل شود تا بدین ترتیب به تبیین علّى سیر عمل اجتماع و نتایج آن موفق آید . چنانکه از این تعریف معلوم مى‌شود ، ارکان اصلى جامعه‌شناسى وبر عبارت هستند از :  'عمل اجتماعی ، درک و شناخت حالات درونى افراد و معانى که افراد به رفتار خویش مى‌دهند و سرانجام علّى آن ' .

تالکت پارسنز (جامعه‌شناس آمریکائی) معتقد است 'جامعه‌شناسى بررسى نظام‌هاى اجتماعى مبتنى بر کنش‌هاى متقابل رفتارها و نقش‌هاى اجتماعى مى‌باشد ' . " پارسنز " نظام‌هاى اجتماعى را مجموعه‌اى مرکب از افراد یا گروه‌هائى که نسبت به یکدیگر کنش‌هاى متقابل دارند مى‌داند .

تعاریف پیشین و ده‌ها تعریف دیگرى که از جامعه‌شناسى به‌عمل آمده، و کم و بیش مورد انتقاد جامعه‌شناسان قرار گرفته نشان مى‌دهد که تا چه حد ارائه یک تعریف جامع و مانع در این زمینه دشوار است.

حال اگر بخواهیم تعریف ساده‌اى از جامعه‌شناسى ارائه دهیم باید بگوئیم " جامعه‌شناسى علمى است که به‌طور کلى روابط انسانى یا زندگى اجتماعى انسان‌ها را در جامعه مورد مطالعه قرار مى‌دهد ، یا علم جامعه است " و این جامعه یک واقعیت بسیار پیچیده است " : منظومه‌اى است داراى ابعاد متعدد با سطوح مختلف جنبه‌ها و جلوه‌هاى گوناگون . "

اما وقتى مى‌گوئیم جامعه ، منظور واقعیتى ساکن و ایستا مانند : خانواده و اجتماع نمى‌باشد ، بلکه در عین حال مى‌خواهیم زندگى اجتماعى و تحول وقایع جامعه را مورد بررسى قرار بدهیم . بدین لحاظ تعریف را کامل‌تر مى‌کنیم و مى‌گوئیم :"جامعه‌شناسى یعنى علم مطالعه واقعیات و وقایع جامعه یامطالعه علمی پدیده های اجتماعی"  .

بر اساس تعریف فوق پدیده های اجتماعی بطور کلی شامل تمام امور و پدیده هائی می گردد که دارای ویژگی جمعی بوده و اجزا و عناصر مختلف تشکیل دهنده جامعه انسانی محسوب می گردند این امور را می توان در سه دسته امور زیر تقسیم بندی نمود :

·   مورفولوژی اجتماعی ( ریخت شناسی اجتماعی )

·   امور مربوط به ساخت درونی جامعه (فیزیولوژی اجتماعی)

·   امور مربوط به رفتارهای گروهی و جمعی (شامل هیجانات و جریانات اجتماعی)

یکی از اهداف عمده جامعه شناسی پیش بینی رفتار اجتماعی و نظارت بر آن است . این هدف در جامعه نوین بصورتهای گوناگونی تحقق می یابد . جامعه شناسان با پیش بینی روند رفتارهای گروهی به طرحها و برنامه های رسمی دولت برای آینده کمک می کنند و همچنین جامعه شناسی به تخفیف تعصبها و پیشداوریهایی که مانع انعطاف پذیری بیشتر انسانها در برخورد با موقعیتهای تازه می شوند ، کمک می کنند .

سرانجام باید گفت که بررسی جامعه شناختی شیوه های نگرش واکنش نوینی را در برخورد با سیمای پیوسته متغیر واقعیت اجتماعی ، و واکنش مناسب نسبت به آن برایمان فراهم می آورد .


ارتباط جامعه شناسی با علوم دیگر

  • معمولا علوم را به دو شاخه عمده تقسیم می کنند که یکی را علوم طبیعی و دیگری را علوم اجتماعی می گویند. علوم طبیعی با بررسی پدیده های مادی سر و کار دارند ولی علوم اجتماعی عرصه پهناور رفتار انسانی را بررسی می کنند . جامعه شناسی یک علم اجتماعی است .

  • جامعه شناسی به عنوان یک رشته علمی ، غیر از فلسفه اجتماعی است . فلسفه اجتماعی ، نظام ارزشهایی است که به ما می گوید یک گروه از مردم چگونه باید جامعه خود را سازمان دهند و به چه صورتی رفتار کنند ، در حالیکه جامعه شناسی سعی دارد تا نحوه زندگی کردن و کنش متقابل گروهی را به طور کلی و هر چه عینی تر که علمی هم باشد ، توصیف و تشریح کند.

  • علوم اجتماعی دیگر عبارتند از: روان شناسی (بررسی رفتار فردی)؛روان شناسی اجتماعی(بررسی روابط افراد با گروه)؛علوم سیاسی(بررسی حکومت،فلسفه سیاسی،و تصمیم گیری دولتی)؛اقتصاد(بررسی تولید،توزیع و مصرف کالاها و خدمات در جامعه)؛و انسان شناسی شامل باستان شناسی که به مطالعه بقایای تمدن های از بین رفته می پردازد،زبان شناسی که بررسی زبان است،انسان شناسی جسمانی که کارش بررسی تکامل انسان است و انسان شناسی فرهنگی یا اجتماعی که با بررسی شیوه های زندگی در میان اجتماعات سراسر جهان سرو کار دارد. رشته های جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی و اجتماعی مفاهیم مشترک بسیاری دارند. جغرافیا (که به بررسی نقش مشخصات اقلیمی در فراگرد های گونا گونی چون رشد،انحطاط و جنبش اجتماعات جهان می پردازد)و تاریخ(که رویدادهای گذشته را بر حسب فعالیتهای بشری ثبت و تعیین می کند)،نیز با جامعه شناسی ارتباط دارند.


 

  • معصومه جلیلی

v    جامعه شناسی

در خصوص اینکه "تعریف جامعه شناسی چیست؟" در همین ابتدا باید گفت که ما در پاسخ به این پرسش هرگز راه آسانی را در پیش رو نخواهیم داشت! و این دشواری خود رسماً از مسئله ای بر می خیزد که ما مدتهاست در پیش رویش داریم و آن اینکه اگر هزار جامعه شناس و جامعه اندیش را ، البته اگر که بتوانیم ، یکجا بنشانیم ، آنگاه که برخیزند ، با کمال تأسف ، خواهیم دید که بر سر تعریف واحد و مشخصی از جامعه شناسی توافق ندارند !

ما عمدتاً با سه گروه از متفکران روبرو هستیم که هر یک بنوعی به این پرسش پاسخ داده اند و بهر نحو از سر آن گذشته اند ؛ در این بخش ابتدا اندکی با طرز تفکر این سه گروه آشنا می شویم و بعد بحث تعاریف را در بخش بعدی پی می گیریم ؛ گروه اول از این سه گروه آنهایی هستند که اساساً هیچ اعتقادی به تعریف جامعه شناسی ندارند و در واقع با صراحت کامل اعلام کرده اند که دست اندرکاران جامعه شناسی برای اینکه رسالت علمی خویش را پی بگیرند و به تعقیب اهداف تعیین شده بپردازند ، نیازی به تعریف واحد و مشخصی از جامعه شناسی ندارند ! از معتقدان به این نظر می توان به رابرت هیجدرون و  سانفورد لبوویتز و هانری مندراس اشاره کرد .این گروه از متفکران ، تعریفی مشخص برای جامعه شناسی ارائه نداده و در بهترین حالت چیزی بیش از این نگفته اند که "جامعه شناسی همان چیزی است که جامعه شناسان بدان مشغول اند" !

 گروه دوم آنهایی هستند که از موضعی نزدیک به گروه اول ، دشواری تعریف برای جامعه شناسی را بدلیل وسعت و پیچیدگی موضوع آن ، پذیرفته و اعتراف نموده اند ولی با وجود این ، بهر ترتیب خود نیز تعریفی از آن ارائه کرده اند ؛ ژرژ گورویچ بعنوان نامدارترین عضو این گروه ، بر این منوال در کتابی تحت عنوان "موضوع و روش جامعه شناسی" با دقت خاصی تعاریف موجود از جامعه شناسی را مورد نقد و بررسی قرار داده و با ذکر ایرادات هر کدام ، آخر سر خود نیز تعریفی از جامعه شناسی ارائه داده است که در کل ، احتیاط محض از سر و روی آن می بارد ! البته کم شباهت نبودن تعریف ایشان به تعریف دیگران ، خود ناشی از این مسئله است که مشخصاً سعی کرده اند نقاط مورد قبولشان از تعاریف دیگران را بعنوان تأیید در متن تعریف خود بگنجانند ! ...

اما گروه سوم را عموماً آنهایی تشکیل می دهند که  قاطعانه به ضرورت ارائه تعریف از جامعه شناسی قائل بوده اند و بر این اساس ، قرص و محکم به ایراد تعریفی مشخص از آن پرداخته اند ؛ اینها بر این باورند که ضرورت تعریف برای یک علم ، ضرورتی منطقی و روش شناختی است و جامعه شناسی هم از این قاعده مستثنی نمی باشد ؛ این گروه در سیر استدلال خویش ، از مخالفان خود که عموماً متعلق به گروه اول اند ، می پرسند که چگونه می توان رسالت علمی خویش در جامعه شناسی را آغاز کرد و به تعقیب اهداف آن پرداخت بدون آنکه تعریف معین و مشخصی از آن در ذهن داشت ؟! و یا اساساً چگونه می توان بدون در نظر داشتن تعریفی مشخص از جامعه شناسی ، حد و حریم مسائل آن را از مسائل علوم دیگر مشخص کرد و به مطالعه و بررسی دقیق و اصولی آنها پرداخت ؟! ... خلاصه اینکه این گروه تعریف را آغاز کار می دانند و هیچ دلیلی را هم برای گریز از آن موجه نمی شمارند !   


  • معصومه جلیلی